- کتک زدن
- زدن کسی با دست یا چوب یا شلاق
معنی کتک زدن - جستجوی لغت در جدول جو
- کتک زدن
- جفا نمودن، آزردن ستلاندن لت زدن کوب زدن کوب زدن کسی را مورد ضرب (کتک) قرار دادن: (فنی را کتک سختی زدم) (یکی بود یکی نبود)
- کتک زدن ((~. زَ دَ))
- تنبیه بدنی کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پتکدار
انعقاد مایعی غلیظ بر شی: سر شب که شد پدرش که با کلاه تخم مرغی که دوغ آب گچ رویش شتک زده بود از بنایی بر گشت
بخیه زدن، به هم دوختن پارچه با نخ و سوزن
راه رفتن در میان آب و آب را با حرکت پا به اطراف پاشاندن
آنکه مورد ضرب (کتک) واقع شده، زن روسپی ژولیده و جلف
تباهی کردن زن، حیله کردن، حقه زدن
بخیه زدن با دست درروی پارچه و جامه
کتک زدن، تنبیه کردن کسی را مورد ضرب (کتک) قرار دادن: (فنی را کتک سختی زدم) (یکی بود یکی نبود)
سوت زدن صفیرزدن
حیله کردن، فریب دادن، حقّه زدن، فریفتن، نارو زدن، خدعه کردن، مکر کردن، تنبل ساختن، غدر داشتن، غدر اندیشیدن، غدر کردن، چپ رفتن، دستان آوردن، سالوسی کردن، نیرنگ ساختن، تبندیدن، اورندیدن، ترفند کردن، شید آوردن، کید آوردن، مکایدت کردن، پشت هم اندازی کردن، گربه شانه کردن
دست بر کنار تخته نرد که کعبتین درست بنشیند، هر قسم زدن (عموماً)
جامه را بوسیله اتو صاف و بی چین و کیس کردن یا در شلوار خط ایجاد کردن اتو کشیدن
نازیدن کرشمه کردن
موجب افروختن آتش در چیزی شدن سوزانیدن
دست بر دست زدن برای خواندن و طلب کردن کسی، آواز دادن بدو دست باصول مقابل پا کوفتن، مطرب سازنده سرود گوی خواننده، نادم پشیمان
زانو زدن
خشکش زد. مات و مبهوت ماند (بسبب تعحب)
تنبک زدن، دست زدن و اظهار شادمانی کردن
حرکتی که ورزشکاران هنگام شنا کردن در آب یا در هوا انجام میدهند معلق زدن
معلق وارو زدن در آب یا روی زمین
زدن کف دو دست بر یکدیگر، دست زدن
چیزی را به آتش کشیدن و سوزاندن، افروختن آتش در چیزی
سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، چک زدن، توگوشی زدن، کشیده زدن، لت زدن، تپانچه زدن، سرچنگ زدن، صفعه زدن، صفع
لگد انداختن ستور با هر دو پای خود، پریدن از جایی به جای دیگر درحالی که هر دو پا را به هم جفت کرده باشند، جهیدن با هر دو پا
کشیدن اتوی داغ بر روی جامه یا پارچه که چروک های آن هموار شود
هموار و تسطیح کردن به وسیله غلتک: بام را غلتک زد
استعمال کردن بکار بردن بکار زدن
تیغ زدن استره زدن: (چو کودک را ز شیرینی تب آید زنندش کبه گر بر سر نکوتر) (امیر خسرو)
بصورت کرک در آمدن، ژولیده شدن (موی)
آهنگ یافتن ساز ها میزان شدن آلات موسیقی، منظم گشتن حرکات دستگاه ساعت بوسیله پیچاندن فنر مخصوص، از جا در رفتن متغیر شدن